طلاییه...

اینجا  

       طلاییست.... 

 

 طلاییه عجب طلاییه... 

سرزمین عباسی ها... 

                              ابوالفضلی ها.... 

میدونم میدونی ولی...یه راهیان نور دیگه تو راه...یه عهد پیمان دیگه که کاش...

ای کاش شکستن دیگه ای در کار نباشه...

از ورودیش که گذشتم ناخداگاه و بی اراده کفشامو در آوردم ...

حس و حال غریبی بود.راوی میگفت:

...آهای جوونا،نوجونونا...بدون وضو رو این خاکا راه نریدآ....!

اینجا تو هر "وجبش" چندین شهید خون دادن.....

اگر الان تو روش با غرور ایستادی...احساس امنیت میکنی و میگی:"ما...توانستیم." به خاطر همین استخوناییه که خیلیهاشون حتی تا امروزم حاضر نشدن از مرزشون دل بکننو سنگرشونو خالی کنن...

اینجا همون خاکیه که عراق گفت ما با جنازه ی بچه هاتون و هفت متر خاک نافابل روی شهیداتون جاده ساختیمو روش قلتک دووندیم...

دیگه چی موند از اون بدنای پاره پاره که هنوزم راضی به برگشت نیستن....

اینجا خاکیه که دیگه به ما تفحثگرا ثابت شده که این خاک...گوشه ای از...حرم...آقامون عباسه...

...من کربلا نرفته ی تو حسرت بین الحرمین،از اون روز تا حالا که دورکعت نماز اونجا خوندم دیگه حسرت کربلا ندارم!...انگاری کربلامو رفتم...

حالا که اونا حافظ مرزو بوممون شدن وظیفه ی من چیه جز بالیدن به پدر شهیدم؟وظیفه تو چیه جز افتخار به برادر شهیدت؟وظیفه ی ما چیه جز یادواره ی هشت سال دفاع مقدس با دنیا؟؟

وظیفه ی تورو نمیدونم ولی من،باید کنار ولی فقیهم بمونمو تسلی بخش روح آزردش باشم.

وقتی میگن:

"انتخابات در کشور ما یک حرکت نمایشی نیست.پاییه ی نظام ما همین انتخابات است."

پس باید برم دنبالش....ببینم آقا میگن کی؟چی؟چرا؟

خدا وکیلیا چند نفرمون تاحالا تو اینترنت دنبال بیانیه های سید علی،رهبر جامعه ی اسلامی"بودیم؟

مام تنهاش گذاشتیم....وبلاگ شده بهونمون!میگم واسه آقا چیکارا کردی؟میگه وبلاگ مذهبی زدم.

میگم تو فضای سایبری چطور عمل میکنی که اونوریا هرچی میخوان نگن و میدونمون خالی نباشه؟میگه وبلاگ دیگه!

میگم.....میگه وب وب وب...

من از خودم پرسیدم به نتیجه ی جالبی رسیدم...شمام بپرسید و جواب بدین.اینجا شاگردو استاد خودتی.پس راستشو بگو!

...برای شادی روح شهیدان اسلام صلوات...