همه چیو هیچی!

خودت بخون...

همه چیو هیچی!

خودت بخون...

آیا قتل امام حسین تنها گناه یزید است؟؟

آیا گناه یزید تنها قتل سلاله ی رسول است؟آیا وی از این کار توبه کرده و مورد آمرزش خداوند قرار گرفته؟!

ج:

اولا؛تنها گناه وی همین نیست!

این گناه یعنی کشتن و سر بریدن و اسب تازاندن بر بدن پاره ی تن پیغمبر و به شهادت رساندن هفتاد و دو تن صغیر و کبیر و به اسارت گرفتن نوامیس و دختران رسول و برملا ساختن آنان همچون اسیران رومی و فرنگی از اعمال زشت و گناه  و کبیره است؛نه خطا و اشتباهی که به همین  جا هم ختم نمیشود.اعمال و سخنان کفر آمیز وی چنان است که به حتم برادران سنی ما از آنها بی خبر است.در ضمن هر گناهی توبه پذیر است؟حق الناس و حق الله با هم فرقی ندارند؟؟نظرشما چیه؟پس منم میزنم یکیو میکشم بعدشم که توبه کردم،دیگه نه خانوادش و نه قانون و نه هیچکس نباید منو مجازات کنن.مگر نه این که قانن خدا و اسلام واسه همه یکیه؟  

حالا میپردازیم به دیگر گناهان متهم مذکوره.

 

کفر از اشعار خمریه اش میبارد!!

1-شَمیسة کَرم برجها قعردنّها/فَمشرقها الساقی و مغربُها فمی

فان حرمت یوما علی دین احمد\فَخذها علی دین المسیح بن مریم

...

خلاصه ی معنای این شعروی این است:شراب انگور از مشرق دست ساقی طالع میگردد و در مغرب دهان من غروب میکند!و اگر شراب در دین محمد حرام است،بگیر آن را بر دین مسیح«یعنی پیروی از دین مسیح نمودن»

2-اَقوَل الصحب صحت الکاس شملهم\و داعی صبابات الهوی...

هرچه هست همین دنیاست و غیر از این عالم،عالمی نیست.پس نباید دست ازلذت این عالم برداشت!«ابوالفرج ابن جوزی در کتاب –الرّد علی المتعصب العنید-به این اشعار شهادت داده است.»

3-و از جمله اشعاری که هنگام عیش و ترنم میسرایید:

یا مَعشَر الندمان قاموا\و اسمعوا صوت الاغانی...

به هم پیاله ای های خود میگوید:برخیزید و به ساز و آواز گوش دهید و از شراب ناب استفاده کنید و ترک کنید خرافات دینی را.ساز مرا به خود جلب نموده و از صدای اذان تعویض میکنم و مصالحه میکنم بهشت و حورالعین را از پیر زنهای خواننده.

تا آنجا که ابراهیم ابن اسحق،معروف به                 از جمله فقها و ادباء شیعه هنگامی که اشعار وی را در مقابل خلیفه هارون رشید قرائت کرد،هارون بی اختیار یزید را لعن میکند و میگوید:زندیق،کاملأ انکار صانع و حشر ونشر را نموده.

ببین دیگه چی بوده که دیگ به دیگ گفته ظلمات!!

4-لَما بدت تلکَ المحمول و اشرقت\تلکَ الشموس علی ربا جیرون...

محمل های اسرای آل محمد نمایان شد.کلاغی(در عرب صدای کلاغ را به فال بد میگیرند)صدا کرد.گفتم:ای کلاغ بخوانی یا نخوانی من وام خود را از پیغمبر گرفتم«سبط ابن جوزی در تذکره خود آورده که هنگامی که اهل بیت را به شام آوردند،یزید مشرف بر محله ی جیرون قرار گرفته بود که این شعر را می سراید و در کتب مقاتل و همه جا هم نقل شده.و این حرف وی کنایه از این است که حال که پیغمبر اقوامم را در بدر و احد کشته و باعث مرگشان شده من هم تلافی نموده و فرزندانش را کشتم.»

تا همین جاشو فعلا بخونید و قضاوت کنید تا مابقیشم واستون تایپ کنم. ولی کاش به جای ناسزا و درد ورد گفتن شمام واسه حرفاتون مدرک و دلیل میاوردین تا مام بدونیم اشکال حرفامون کجاست.

نظرات 4 + ارسال نظر
وجدانی سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ق.ظ

سلام الیاس جون
چطوری؟ چه خبر؟
۵ شنبه جلسه میای؟ (ساختمان مرکزی پیش خانم اسداللهی)
امیدوارم ببینمت
اللهم عجل لولیک الفرج

امید جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ

اگه مقالات فلسفی در مورد توحید و معاد هم بیارید خیلی خوب میشه

خوب منظورتون چه جور مقالاتیه؟واضح تر بگین ممنون میشم.
یا علی

امید جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ب.ظ

در باره ی اثبات وجود خدا و معاد برای طبقه ی روشنفکر جامعه

بله
حتما.به کمک دوستان حتما این کاروهم میکم.
یا علی

امید جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ب.ظ

به یادت داغ بر دل می نشانم /ز دیده خون به دامن می فشانم/چو نی گر نالم از سوز جدایی /نیستان را به آتش می کشانم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد